تاریخ انتشار : 19 - Jul , 2023
انتشار داده شده توسط : Kaihan Barakzai
انسان موجودی ست که حرکت حیوانی دارد به اضافه اینکه به سلاح زبان مسلح است که میتواند منویات خود را با زبان بیان کند و دقیقا توسط زبان است که انسان از حیوان جدا میشود و رفتارش سیاسی میگردد، از نظر شخصی زبان به انسان امکان میدهد تا آینده را پیش بینی نماید و به تجربه اش مراجعه کند و دور تر را ببیند و تنها به لحظه کفایت نکند، نیاز های آینده را بفهمد و برای آن برنامه ریزی کند. توماس هابز
چکیده
هرات یکی از مهمترین و بزرگترین شهرهای
افغانستان بوده و بخاطر موقعیت جغرافیایی و هممرزبودن با کشور ایران و ترکمنستان،
همهواره منبع بزرگ عایداتی کشور بشمار رفته و با داشتن بزرگترین شهرک تولیدی، جایگاه
قطب صنعتی و مرکز تجاری افغانستان را به خود اختصاص داده است.
هرات با داشتن فرهنگ و هنر والا به شهر علم و فرهنگ نیز شهرت دارد، که این نام
بیشتر بخاطر داشتن شاعران، نویسندهگان و هنرمندانیست که از گذشته تا کنون در
این شهر پرورش یافته و زیسته اند. بنابراین هرات کانون فرهنگی- هنری افغانستان نیز
بشمار میرود.
هرات در عهد باستان موقعیت و شهرت فراوان داشت و از زمانه ها دور این خطه کهن دارای
آبادانی ، نظم سیاسی ، اقتصادی و مدنیت بوده است. هرات در عهد سامانیان و غزنویان
پایتخت دوم خراسان بود و در دوره غوریان به مرکز اصلی سیاست ، اقتصاد و فرهنگ
تبدیل شد. و در عهد تیموریان در حقیقت گنج خاور و خزینه فرهنگی هنری نه تنها در
خراسان بلکه در شرق شده بود.
شهر هرات با تاریخ پرپیشینه و درخشان خود، همیشه بستر مناسبی برای تلاقی مدنیتهای
شرق و غرب بودهاست و ازینرو هرات را گهوارۀ تمدنی تاریخ پربار ادوار گذشته این
مرز و بوم میشناسند.
در این نبشته، تلاش میشود نقاط قوت و ضعف شرایط موجود و ظرفیتهای بالقوه و
بالفعل هرات بررسی و ارزشیابی گردد تا مدخلی شود برای مقایسه این ظرفیتها و
نیروهای تأثیرگذار این ولایت و نقش و آنها بر روند ترسیم، تدوین و اجرای سیاستهای
کلان دولت در افغانستان.
- جایگاه سیاسی هرات در بیست سال اخیر
هرات بعد از فروپاشی امارت طالبان، اجلاس بن، برپایی حکومت دورۀ انتقالی و
حکومت موقت، روند روبهرشدی را در عرصههای مختلف -باوجود نقطهضعفهای کلان
ساختاری و بدون دورنمای مدون اقتصادی- شروع نمود. بدینگونه توانست به صورت نسبی
طی سه سال، به حیث یکی از ولایتهای نوساز و روبهرشد، جایگاهاش را در کشور
تثبیت نماید. افزونبراین مدلی باشد برای ولایت دیگر کشور. مگر متأسفانه با سیاستهای
مغرضانۀ دولت و فشارهای متحدین سیاسی در هرم قدرت، در هرات تغییرات اساسی وارد شد
که ازآن بهبعد، این روند روبهرشد، سیر نزولی خود را طی نمود، و بدبختانه تا
همینحالا هم در انزوای سیاسی و اقتصادی قراردارد. طبق تجربهیی کشورهای درحال جنگ،
افغانستان در شرایط گذار و یکی از جوامع
پسا منازعه بوده و این روند پس از سپریشدن بیستسال، در حال تجربه شدن است. جوامعی
که تجربۀ جنگ داخلی را داشته اند، پس ازآن به مصالحۀ ملی میرسند که دولت ملی و
متمرکزی را ایجاد کنند. در چنین موقعیتیست که در پهلوی بازسازی جامعه و اقتصاد، مهمترین
مسئلهیی که در دستور کار دولتها قرار میگیرد، احیای سیاسی جامعه است. دولتها
باید با تمرکزگرایی، جزیرههای موازی قدرت را، در مناطق تحت نفوذ خویش کمرنگ کنند؛
ولی در سالهای پسین دولت افغانستان با استفاده از این ابزار
نتوانسته به این هدف دست یابد. بلکه قدرتهای محلی روند روبهرشدی را طی نموده که
دولت مجبور به انزوای سیاسی این گروهها و حتا ولایات گردید- و هرات نیز از این
امر مستثنا نبوده است.
برای به انزوا کشانیدن یک ملت و یا یک جامعه نیاز است تا گروه مورد بحث را
خالی از خاطرۀ جمعی اجتماعی کنیم، تا راه برای کنترل آن جامعه میسر گردد. طی بیستسال
گذشته و ادوار دور، هرات شباهت عجیبی به یک خانوادۀ بزرگ داشت، بهگونهییکه
پارامترهای شهری را نمیتوانیم به صورت ملموس در آن پیدا کنیم. بافت اجتماعی این
جامعه، چنان به هم پیچیده و درهمتنیده بود
که هیچ بیگانهیی نمیتوانست به راحتی بدان راه یابد. در آن وهلۀ زمانی، دولت
مرکزی با سناریوهای مختلف، بافت قومی و اجتماعی هرات را از هم پاشید و حتا شعلههای
اختلافات مذهبی را- که تا آن زمان در این جامعه بیگانه بود- در سطح شهر شعلهورنمود
که متأسفانه تا اکنون کموبیش پابرجاست.
دولت مرکزی ازین آب گلآلود، ماهی مراد خویش را صید کرد و ناهنجاری را در هرات
به اوجاش رساند. بدینطریق، توانست به
اهداف دیگر سیاسی خویش دست یابد. که ازآن بهبعد، دیگر جامعۀ هرات، نتوانست منافع
عمومی خود را تعریف و مطالبه کند. بهاینصورت، تمام اهداف مشترک و مردمی، به هدفهای
فردی و شخصی تنازل یافت. و این خود باعث فروپاشی باور جمعی به منافع مشترک و بیتفاوتی
مردم در قبال آینده سیاسیشان گردید.
دولت و نیروهای سیاسی موجود در کشور، از خلاهای بوجودآمده به تماموکمال- در
راستای اهداف خود- استفاده نموده و ازین شهر- با وجود ظرفیتهای خاص- به عنوان
بانک رأی در هردور از انتخابات، استفاده کرده است. بدبختانه بعد از انتخابات آن را به حاشیه رانده اند. این امر از شهروندان این شهر،
نظارهگران بیتفاوت و رأیدهندهگان بیاثر ساخت. این دلیلی شد بسیار محکم برای فاصلهگرفتن
مردم از حکومت. نظامی که شعاراش دولتسازیست و سیستمهای پیشین از آن نیز- که همیشه
بر طبل تمرکزگرایی و ملتسازی کوبیدهاند- نتوانسته اند ملت واحدی را درین جغرافیای
کلان شکل دهند. آنان همهواره از دستههای خردوریز حمایت کردند و یکسانسازی قومی
را با ملت واحدشدن یکی دانسته است. این حمایت تا آنجا ادامه پیدا کرد، که شهروندان
را از حق صحبتکردن و اندیشیدن به زبان مادریشان محروم ساخت. زبان، امروزه دیگر
تنها ابزار افهام و تفهیم نیست. زبان خود جهانبینیست- مصداق این عمل نداشتن نام
و تابلوی مرکز دانش و پژوهش نسل آیندۀ هرات است.
با استناد به گزارش صندوق جمعیت سازمان ملل، افغانستان در بین بیست کشور جوان
جهان، قراردارد و همچنان در ردۀ سنی میانی، دومین کشور جهان است. از آنجایی که
گروه سنی ۱۵ الی ۶۴ ساله- مخصوصا در کشوهای پیشرفته- به حیث گروه سنی کار تلقی میشوند، در هرات این
گروه سنی کار ۵۳.۱ درصد مجموع نفوس آن را تشکیل میدهند. نادیدهگرفتن این ظرفیت
از جانب حکومت و نیروهای سیاسی تهدیدیست برای آیندۀ سیاسی کشور. درین سالها در
هرات، از نسل جوان به صورت ملموس- چنانکه باید- استفاده نگردیده و تمام سازوکارهای دولتی توسط
رهبرهای قومی و سنتی- که پیشینۀ حزبی و جهادی دارند- انحصار و مدیریت شده است.
جوانان، موتور محرک جامعه اند و نسل جدید هرات به علوم و فنون روز آشنایی داشته
و بدونشک میتوانند- با انگیزههای قوییی که دارند- نیروی بالنده، برای پیشبرد
امور کلان سیاسی باشند.
جامعۀ پویا و سیاسی باید به صورت مداوم و معنادار با نیرویهای سیاسی خودش در
دادوستد بوده، و این ارتباط باید دوطرفه و داری بازخورد باشد. جامعۀ ما در شرایط
کنونی به نقد دیگران بسنده نموده و هیچگاه
خود را به چالش نکشیده است. روابط محدود هرات نیز همیشه مبتنی بر روابط و خویشخوری
بوده و هیچ ضوابطی در آن قابل مشاهده نیست. نظام پایدار و مورد قبول همه، مستلزم
تدابیر اساسی سیاسی است. دولت باید آیینۀ تمامقد ملت باشد و هر شهروند بتواند خود
را در این آیینه به تماشا بنشیند. این مأمول آنگاه برآوردهمیشود، که مقامهای
حکومتی در تفاهم کامل با نمایندهگان مردم و جامعۀ مدنی، سازوکارهای قابل اعتمادی
را به وجود آورند.
اما در سالهای اخیر مهرههای زیادی در چیدهمان سیاسی جا عوض کردهاند، ولی راه
به جایی نبردهاند. از آنجاییکه- به باور مردمی- هیچ هراتی در هرات خوب نیست؛ ولی در بیرون از
هرات به چهرههای مطرح و مبرا از نقد تبدیل میشوند.
مردم با سرخوردهگی از شرایط موجود، به اوج بیگانهگی ازخود رسیده اند و هیچ
تعلق خاطری به دیار و کشور خود احساس نمینمایند- بیگانهگی یعنی فقدان کلیت، چنان
که مارکس گفته است: از دست دادن سرشت کلی.
تدوین سرشت کلی یک جامعه بر میگردد به خلق آرمانهای واحد، صدای واحد، هدف و
منافع واحد، که تبیین کلیت جامعه است و متأسفانه این پارامترهای ملتسازی برای
جامعه فروپاشیدۀ هرات طی سالهای متمادی شکل نگرفته است.
هرات نیاز مبرم به کثرتگرایی- در همۀ ابعاد- مدارا، تحمل و همدیگرپذیری به دور
از دکماندیشیهای تعریف شده، دارد. شکی نیست که نبود چنین امر مهمی، روند دولت-
ملت را کند و کندتر ساخته و از لحاظ سیاسی، آن جامعه را به حاشیه رانده و بنبست میکشاند.
- نتیجه
گیری
هدف ازاین نوشته این است، تا مقایسهیی انجام داده باشد، بین ظرفیتهای
اقتصادی موجود در هرات و جایگاهاش در نظام سیاسی کشور؛ که درین سالهای اخیر با نپرداختن
به آسیبشناسی و رابطۀ علت و معلولی، تا حال هیچ پاسخی به این پرسش داده نشده است،
که چرا این شهر با وجود چنین ظرفیتهایی، نتوانسته در سیاستهای کلان ملی و هرم
قدرت سهم، دخیل و اثرگذار باشد.
ضعف و پیرامونیشدن هرات در عرصۀ سیاست بحرانیست برای این شهر و باعث کندشدن
روند رشد و توسعه اقتصادی آن گردیده
است.
طوریکه لوسینپای- یکی از نظریه پردازان توسعه- برای شناخت بهتر کشورهای توسعه
یافته، توسعه نیافته، و درحالتوسعه، نظریه را ارائه کرده است، که با بررسی سطحی
از شرایط موجود، میتوان به بحرانهای مشروعیت، نفوذ، ادغام، مشارکت، توزیع و هویت
که بر سر راه نظام سیاسی موجود نیز به وضوح دیده میشود، اشاره کرد. بدیهیست که
بدون عبور از اینها نمیتوان به یک جامعۀ مطلوب و توسعهیافته، دست یافت. لازم به
تأکید میدانم که در خلق این بحرانها، دولتهای
حال و گذشته دست باز داشته و حتی آن را مدیریت کرده اند.
نقش و اثرگذاری در سیاستهای ملی مستلزم لابیگیری در تمام ابعاد و ایجاد اتاق
فکری دارد، که بتواند این انزوای سیاسی را شکسته و از هر تهدید، فرصت جدید پدید
آورد. و افزون براینها برای تدوین منافع عمومی و مطالبۀ حق مشروع سیاسی هرات،
برای پیشبرد برنامهها و روند توسعۀ اقتصاد ملی و منطقهیی کمک کننده باشد.
در عصر کنونی اغلب هراتیان مصروف تجارت های کوچک و متوسط خویش اند و زندگی
مرفه خود را بر درگیری های سیاسی ترجیح میدهند که در آن ریسک قابل ملاحظه ای متصور
نیست. این گروه اجتماعی متفرق با چنین خصیصه ای همیشه از مرکز تعاملات سیاسی کشور
دوری جسته و از لحاظ سیاسی سیاست گریز اند و حاضر نیستند تن به موج سواری های
سیاسی بدهند. در حالیکه این شهر در بهترین و بدترین شرایط بیشترین رای را به صندوق ها ریخته است، و نتوانسته
است خواسته های خود را از نیرو های سیاسی و مراکز قدرت مطالبه کند. قدرت سیاسی در گرو
افرادیست که توانایی تبدیل مطالبات را بصورت عمومی داشته و برای اعمال ان مبارزه
کنند . جامعه ی که فاقد این اصل باشد در گیر روزمرگی شده و هیچ پارادایمی برای بحث
و جدل نخواهد داشت.
برای بیرون رفت از وضعیت موجود باید گفتمان هایی را برای باز تعریف مقوله های
همچو روابط اجتماعی و خواسته های سیاسی بدون هیچ واسطه ای برگزار کرد، و از این
طریق میتوان با دورنمای معطوف به قدرت به
دور محور هراتی بودن و از آن فرهنگ هرات بودن حلقه زد.
نسل جدید با دور انداختن نسخه های قدیمی و دور زدن رهبران سنتی برای حل بحران
فقط میتوانند از مسیر گفتگو و مناقشه آرمان های جدید و واحدی را خلق کنند و نیاز
به ایجاد آن را در جامعه پدید آورند. قدرت سیاسی آینده بدون برو برگشت از آن جوانان
خواهد بود و برای درک بهتر میزان قدرت سیاسی ،
تاثیر گزاری و کنترل زنده گی جمعی سیاسی باید عواملی گوناگونی همچون:
اندازه ، دامنه، میزان و اعمال قدرت سیاسی مد نظر داشته و از رهیافت رویکرد بالا
میتوانند مشروعیت اجتماعی را کسب نموده و به اقتدار سیاسی برسند.
خواستههای که در آینده، میتواند به صورت جمعی از طریق اتاق فکر و لابی های
منطقهیی و فرامنطقهیی تدوین، تصویب و اجرا گردد. در
عین حال میتواند، از تمرکزگرایی لجام گسیختۀ دولت بکاهد و اهرام فشاری باشد بر
عملکرد دولت در امر تخصیص منابع و برنامههای توسعهوی و مطالبۀ خواستههای مشروع
شهروندان این دیار- که متأسفانه از طریق نمایندهگان منتخب، این هدف راه بهجایی
نبرده و باعث تأمین منافع شخصی و سکویی برای تبارز فردی شان گردیده است.
پرهویداست که بدون ارتباط دوامدار و معنادار با مردم، عرابۀ هیچ حکومتی نمیچرخد؛
مگر اینکه دولتها سیاستهای خود را بر مبنای نیازمندیهای اجتماعی و مشارکت
شهروندان تدوین نمایند.
برای ادامه مطلب به بخش اقتصادی مراجعه کنید
کیهان بارکزی
دانشجوی دوره دکترا